زمرد قرآن

فریاد سکوت

زمرد قرآن

فریاد سکوت

توحید صمدی قرآنی

توحید صمدی قرآنی
وجود مساوق با حق است و تمام عالم بر اساس حق آفریده شده است «هوَ الَّذی خَلَقَ السَموات وَالارض بِالحق»
هم آب حق است و هم تشنگی تو به آن ، آب حق است، زیرا اگر باطل بود پس ازتشنگی هرگز آن را طلب
نمی کردی و تشنگی هم حق است، زیرا اگر باطل بود بعد از آن آب را طلب نمیکردی.
علاوه بر مشهود شهود وشاهد نیز وجودند. یعنی آنچه دیده می شود وآنکه می بیند همه وجودند ، حتی دیدن نیز وجود است .پس همه جا را وجود پر کرده است. اگر حقیقتی قیام کند و بخواهد این دو سطر اول درس اول (-- نویسنده متن: منظور استاد صمدی دروس معرفت نفس است --) را به من و شما بنمایاند ، آن قیام ، قیامتِ حقیقت انسانی خواهد بود. زیرا دو سطر اول هم شامل مبدا می شود وهم شامل معاد. چرا که مبدا و معاد هر دو وجودند اگر وجود به حقیقت، برای ما قیام کند، مبدایی قیام خواهد کرد که آن عین معاد است .در آن حال انسان جز وجود ، چیزی نمی بیند .
به تعبیر میرزا حسین فاطمی قمی که وقتی از ایشان خواسته شد تا از استاد خود ، آقا میرزا جواد ملکی تبریزی مطلبی مرحمت فرمایند ، فرمود : او خودش دستورالعمل بود. شب که می شد در صحن حرم دیوانه وار قدم
می زد و زبانش به این بیت مترنم بود:

گر بشکافند سر و پای من جز تو نیابند در اجزای من
از این مقام در قرآن به مقام خلّت تعبیر می شود . مقام خلّت مقامی است که در آن ، حقیقت در سراسر وجود انسان تخلّل می یابد، « واتّخذ ابراهیم سبیلا » .اگر به حضرت ابراهیم (ع) لقب دادند به این خاطر است که یکی از مقامات انسانی به نام مقام خلّت در اوتجلی یافته بود.
و این فرمایش میرزا جواد ملکی تبریزی هم بیان مقام خلیل اللهی آن جناب است. مثل اینکه به غذا بگوید :
گر بشکافند سر و پای من جز تو نیابند در اجزای من
همین آب ونان است که در جان انسان تخلل کرده و تبدیل به خون شده وتمامی اعضاء وجوارح انسانی را تشکیل داده و از آنجا که غذا در مغتذی فرو می رود پس هم غذا ی تواند بگوید من مغتذی شده ام و هم مغتذی می تواد بگوید که من غذا شده ام « انأ أنت وأنت انأ ».
و در آن مقام از من وما اثری نمی ماند ،زیرا ما موجودیم و جز ما همه موجودند ، ما جز وجود نیستیم و جز وجود را نداریم و جز وجود را نمی یابیم وجز وجود را نمی بینیم .
توحید صمدی قرآنی ( -- نویسنده متن : حضرت علامه حسن زاده « ارواحنا فداه » منظورشان از « توحید صمدی قرآنی » همان وحدت وجود است و این لفظ زیبا و دلنشین « توحید صمدی قرآنی » را خودشان برای اولین بار نامگذاری کرده اند —) که اهل الله قائل به آنند ، باید در همین دو سطر پیاده شود.
جناب حکیم هیدجی از بزرگان اهل حکمت و معرفت است که بعضی از اساتید آقا ، همانند مرحوم علامه شعرانی و مرحوم آقا شیخ عزیز الله طبرسی «ره» نزد ایشان شرح منظومه می خواندند ، ایشان می فرمودند:
من به هر کجا می گذرم ذکر دوست می شنوم من به هر کجا می نگرم روی اوست می بینم
نی عجب اگر گویم او من است ومن اویم وین عجب که او اوست و من اینم
این دو بیت اشاره به حدیث امام صادق«ع» دارد که فرموده اند : برای ما حالتی پیش می آید که می بینیم او ما شده و ما او شده ایم، اما در عین حال او اوست و ما ماییم . زیرا ما ضعیفیم و او قوی است ، ما ذلیلیم و او عزیز است ، ما حقیریم و او بزرگ است برای وجود غیری نیست زیرا غیر وجود عدم است و عدم را در نظام هستی جایگاهی نیست،« هوَ الَّذی خَلَقَ السَموات وَالارض بِالحق »
از آقا امیرالمومنین (ع) پرسیدند: وجود چیست؟ آقا فرمودند غیر وجود چیست ؟ ودر جای دیگر وقتی کمیل از ایشان سوال می کند حقیقت چیست؟ می فرماید شما را با حقیقت چه کار ؟ یافتن وجود هم روشن ترین روشن هاست و هم پنهان ترین پنهان ها. آنجا که سوال از وجود و ظهور است، اشاره به آن واضح و بدیهی
می نماید وآنجا که سوال از کنه وحقیقت وجود است ، اشاره به آن دشوار و غیر ممکن می باشد. به تعبیر ابن ترکه در تمهیدالقواعد ، رسیدن به سر وجود وآوردن لفظی مطابق با آن دشوار است جداً.
نباید به هیچ موجودی از موجودات نظام هستی سوء ظن داشت . اولین پله ی سیر انسانی این است که عینک بدبینی را از چشمانمان کنار بگذاریم.
چون به چشمت داشتی شیشه کبود زین سبب عالم کبودت می نمود
وقتی این عینک را از چشمانت کنار گذاشتی ، همه عالم را حق می بینی واین همان معنای مرگ است.
جناب بابا طاهر بسیار لطیف گفته است :
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم به دریا بنگرم دریا ته وینم
به هر جا بنگرم کوه و در ودشت نشان از قامت رعنا ته وینم
این دوبیتی نشان می دهد که توحید جناب بابا طاهر، توحید صمدی قرآنی بوده است.
بابا افضل کاشانی هم می فرماید « افضل کاشی تا چشم گشود غیر از تو ندید.»
به همین خاطر فرموده اند : العلم غیبٌ لم یظهر؛ عالم ، غیبی است که اصلاً ظهور نکرده وخداوند ظاهری است که اصلاً باطن نشده است.
همه از دست شد و او شده است انا وانت وهو ، هو شده است
ما همه شیران ولی شیرعَلَم حمله مان از باد شد دم به دم
حمله مان از باد و ناپیداست باد جان فدای آن که ناپیداست باد
«باد» در مصرع بیت دوم ، به معنای بود است .اما باد در بیت اول حقیقتی است که همه کثرات را می گرداند ، این باد، هم پیداست ، وهم ناپیدا ، هم ظاهر است وهم باطن.
به آن که درصدد شناخت حقیقت نظام هستی است می گوییم : آیا تو وجود داری یا نه؟ قطعاً خواهد گفت :بله! وجود دارم! بار دوم می گوییم : آیاخواستن تو هم وجود دارد ؟باز هم خواهد گفت بله ! وقتی شخصی به موجود بودن تمام این امور ، یعنی عقل و عاقل ومعقول اعتراف کرد ، به او میگوییم :پس شما دم به دم در حال صدا کردن آن حقیقت نامتنای هستی ، یعنی در هر لحظه داری می گویی : خدا خدا خدا خدا ...
این است که حضرت استاد در الهی نامه می فرماید :«الهی همه کوکو گویند وحسن هوهو ».
لذا در عرفان اصلاً حرفی از اثبات حق تعالی وجود ندارد ، برخلاف فلاسفه که به انحاء گوناگون همچون برهان حرکت ، برهان نظم ، برهان تمانع ، برهان علت ومعلول و امثال ذلک در پی اثبات حق متعال است. مرحوم علامه طباطبایی (ره) می فرماید: «اثبات کردن تو آن حقیقت را ، عین نفی کردن آن حقیقت است.برای این که تا بخواهی بگویی من می خواهم حق را اثبات کنم ، لازمه اش این است که ابتدا بگویی «من موجود نیستم»زیرا آنکه از ابتدا به موجود بودن خود اقرار دارد، دیگر در پی اثبات وجود نخواهد بود. به خاطر همین
امام محمد باقر «ع» می فرمایند:تمام آنچه را که در ذهنت از اثبات حق متعال ساخته ای ، مخلوق تو هستند.
شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی را رساله ایست به نام « رسالة الوجودیة فی معنی قوله «ص» من عرف نفسه فقد عرف ربه » ،حضرت استاد (--- نویسنده متن: منظور استاد صمدی از حضرت استاد یا حضرت آقا ، علامه حسن زاده می باشد ---) قسمتی از این رساله را در جلد سوم هزار و یک نکته صفحه 189 آورده اند.درآنجا فرمایش ابن عربی را ملاحظه می کنید که می فرمودند:
... قال «ص» : ((من عرف نفسه فقد عرف ربه)) ولم یقل عرف ذات ربّه ، فانّ ذات الرب لها الغنی علی الاطلاق و أنّی للمقیّد بمعرفةِ المطلق؟))
یعنی رسول خدا«ص» فرمودند: کسی که خود را شناخت، پروردگارش را شناخته است و نفرمود که ذات پروردگارش را شناخت، زیرا ذات ربّ ، غنای علی الاطلاق است وچگونه برای مقید، معرفت مطلق خواهد بود؟!
اگر در روایات فرمودند « لاتَفَکّرو فی ذاتِ الله » به این معنی نیست که تفکر در ذات حق تعالی حرام می باشد، بلکه ائمه از باب دلسوزی چنین فرمایشاتی داشته اند. ائمه «ع» من و تو را دوست دارند و می دانند ما هر چه سعی وتلاش کنیم نخواهیم توانست به سرّ و ذات حق متعال راه پیدا کنیم و لذا می فرمایند:
خودتان را خسته نکنید و ازتفکر در ذات حق متعال بر حذر باشید. رحمت رحمانیه ی وجود آنچنان گسترده است که حتی به عدم هم بها داده وآن را در ذهن ما موجود کرده است. منتهی این عدم در متن حقیقت قدم نمی گذارد . دیگر نمی توانید در خارج جایی را پیدا کنید که آنجا هیچ باشد. هر چه هست وجود است وهمه آن تجلیّات آن حقیقتند.
جلوه کند نگار من تازه به تازه نو به نو دل برد از دیار من تازه به تازه نو به نو
شرح دروس معرفت نفس صفحه 269-274


منبع: گفتمان قرآنی



کلمات کلیدی : توحید صمدی قرآنی ، حق و باطل ، وجود ، قیام ، مبدا و معاد ، مقام خلّت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد