نبوت
و امامت مقامی الهی است که خداوند آن را براساس لیاقت به شخصی میدهد تا
هدایت مردم را به عهده گیرد. خداوند درباره حضرت ابراهیم(ع)بعد از اینکه
از امتحانات الهی سربلند بیرون آمد، میفرماید: وَإِذِ ابْتَلَى
إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ
لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیتِی قَالَ لَا ینَالُ عَهْدِی
الظَّالِمِینَ(1)
(به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و
او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را
امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز
امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمیرسد! (و
تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این
مقامند)».یعنی اگر فرزندانت لایق این مقام باشند، به آنها هم داده میشود و
گرنه داده نخواهد شد.
در این مورد هم اگر فرزندان یوسف پیامبر نشده باشند، به خاطر این بوده است که لایق آن مقام بزرگ نبوده و شایستگی آن را نداشتهاند.
البته در حدیثی از امام صادق(ع)نقل شده که علت به پیامبری نرسیدن فرزندان
یوسف(ع) به خاطر آن بوده است که وقتی پدرش به مصر نزد او رفت دیرتر از پدر
از اسب پایین آمد; و خداوند به خاطر این ترک اولی از نسل او پیامبری قرار
نداد.(2) لکن در نقل این حدیث از امام صادقجای تردید است.(3) حضرت
یوسف(ع) جزء انبیا بزرگوار الهی میباشد.
عصمت پیامبران خدا از مسائلی است که با دلایل عقلی و آیات و روایات فراوان به طور قطع ثابت است.(4)
سراسر آیههای سورة یوسف(ع) بر علم و دانش، بردباری و شکیبایی و پاکی و
عصمت شگفت آور حضرت یوسف صدّیق شهادت و گواهی میدهد و قرآن، سرگذشت او را
به عنوان "اسوه تقوا" و نمونه پاکی و مظهر عفت و عصمت بیان میکند و او را
از بندگان "مخلَص" (5) میشمارد که به فرمودة قرآن کریم "مخلَصین" از
گزند شیطان در امانند: "اِلاّ عبادک منهم المخلصین" (6) بنابراین، چگونه
میتوان به او نسبت داد که "عزّ سلطنت او را گرفته باشد و به احترام پدر از
اسب پیاده نشده باشد و...".
به همین جهت، برخی از مفسران این احادیث را مخالف با آیات قرآن و ضروریات
دین و از خرافات و اسرائیلیاتی دانستهاند که در احادیث ما وارد شده و قابل
قبول و اعتماد نمیباشد.(7)
آیات و روایات معتبر نشانگر آن است که حضرت یوسف(ع) طبق فرمان الهی عمل
میکرد و کمال احترام را نسبت به پدر انجام میداد; چنان که قرآن کریم
میفرماید:
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَى یوسُفَ آوَى إِلَیهِ أَبَوَیهِ وَقَالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِینَ(8)و
هنگامی که بر یوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت، و گفت:
«همگی داخل مصر شوید، که انشاء الله در امن و امان خواهید بود!»
از جملة "فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَی یُوسُف" و "قَال ادْخُلُواْ مِصْرَ"
(واژه ورود و دخول) استفاده میشود که حضرت یوسف(ع) در خارج شهر به
استقبال پدر و همراهانش رفته بود و در ساختمان و یا چادرهایی منزل گرفته،
در انتظار قدوم آنان به سر میبرد و هنگامی که پدر و همراهانش وارد شدند،
حضرت یوسف نسبت به آنان اظهار محبت ویژهای کرد: "آوَى إِلَیهِ أَبَوَیهِ" و
پس از انجام دادن مراسم استقبال، از پدر و همراهانش خواست تا به مصر وارد
شوند و در آن دیار سکنی گزینند; در غیر این صورت واژة ورود و دخول جایگاهی
نداشت، بلکه کلمه ملاقات و مانند آن مناسب بود.(9)
بنابراین پاسخ سوال فوق در واقع همان است که در ابتدا عرض کردم: نبوت و امامت مقامی الهی است که خداوند آن را براساس لیاقت به شخصی میدهد تا هدایت مردم را به عهده گیرد.
پی نوشتها:
(1). بقره،124.
(2). کافی، کلینی;، ج 2، ص 311، دارالکتب الاسلامیة.
(3). جهت آگاهی بیشتر ر.ک: الفرقان فی تفسیر القرآن، محمد الصادقی، ج 12
و 13، ص 205 ـ 208، آیة 100 سورة یوسف، انتشارات فرهنگ اسلامی؛ گناهان
کبیره، آیتالله دستغیب، ج 1، ص 132، چ افست بوذرجمهری.
(4). ر.ک: پیام قرآن، ج 7، ص 75 ـ 200 / منشور جاوید، جعفر سبحانی، ج 5،
ص 30 ـ 152، دفتر انتشارات اسلامی / ر.ک: رسائل توحیدی، علامه
طباطبایی، ترجمه و تحقیق علی شیروانی هرندی، ص 191 ـ 202، انتشارات
الزهرا / فرشتگان، علی رضا رجالی تهرانی، ص 65 ـ 68، دفتر تبلیغات
اسلامی.
(5). یوسف، 24.
(6). حجر، 40.
(7). ر.ک: الفرقان فی تفسیر القرآن، محمد الصادقی، ج 12 ـ 13، ص 206 ـ 208، انتشارات فرهنگ اسلامی.
(8). یوسف،99.
(9). ر.ک: تفسیر راهنما، هاشمی رفسنجانی، ج 8، ص 576 ـ 577، انتشارات
دفتر تبلیغات اسلامی / المیزان، علامه طباطبایی;، ج 11، ص 248، مؤسسه
الاعلمی للمطبوعات.
سلام
وبلاگ زیبایی دارین
خوشحال میشم بهم سر بزنید.
باسلام اعیاد فرخنده قربان وغدیرمبارک
به روزم بامطلب "حج قربانگاه هوی وهوس"حتما تشریف بیارید یاحق