شیعه و سنی ، اتحاد سیاسی یا اعتقادی
« حقیقت آنکه، کسی که نماز بخواند و زکات بدهد و حج و
عمره به جا بیاورد ، و تمام این کارها را بدون معرفت و شناخت آن کسی که
خدا طاعت او را بر وی واجب کرده است انجام بدهد، (در واقع) هیچکدام از این
کارها را انجام نداده است! نماز نخوانده و روزه نگرفته و زکات نداده و حج
و عمره به جای نیاورده و غسل جنابت نکرده و پاک نشده و هیچ حرامی را برای
خدا حرام ندانسته و هیچ حلالی را برای خدا حلال ندانسته است. نه برای او
نمازی حساب میشود –در
عین حالی که رکوع کرده و سجده انجام داده است- و نه زکاتی و نه حجی- تمام
این اعمال آنگاه حساب میشود که براساس معرفت و شناخت مردی باشد که خداوند
–عزوجل- منت بر خلق خود نهاده و اطاعت او را بر آنان واجب کرده و امر به گرفتن دستور از او فرموده است[1].»
محدث عالیمقام،مرحوم شیخ ابراهیم نعمانی اعلی الله
مقام درباب چهارم «کتاب الغیبه» حدیث زیر را به سندش نقل میکند که قسمتی
از آن چنین است:
«رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:خداوند عزوجل
شبی که مرا به معراج برد به من وحی نمود: ای محمد، بتحقیق که علی و فاطمه
و حسن و حسین و سایر امامان را از یک نور آفریدم، سپس ولایت ایشان را بر
فرشتگان ارائه نمودم، هر که پذیرفت از نزدیکان شد و هر کس آن را انکار
کرد، از کافران گردید.
ای محمد، اگر بندهای از بندگان
من، آنقدر مرا عبادت کند که خرد شود و اعضایش قطعه قطعه شود، آنگاه بمیرد
در حالی که منکر ولایت آنان باشد، او را در آتش دوزخ افکنم [2] .»
تولی باید توأم با تبری باشد
مطلب مهمی که توجه دادن به آن بسیار لازم است، این است
که مسئله تولی یعنی اعتقاد به امامت و ولایت اهل بیت رسول علیهمالسلام که
رکن اصیل دیانت است، تحقق آن، بر حسب استفاده از روایات فراوان،مشروط به
یک امر بسیار عظیم و خطیر میباشد و آن مسئله «تبری» است. تبری یعنی
اعتقاد به ضلالت و گمراهی مخالفین اهل بیت داشتن و در دل با آنها دشمن و
مبغض بودن و در گفتار، اظهار تنفر و انزجار از آنها نمودن و در عمل از راه
و رسم و آئین و مذهبشان دوری و بیزاری جستن. بدون تبری، تولی محقق نخواهد
شد و
بدون تولی همچنان که مبین و واضح گردید، تدینی به وجود نخواهد آمد. روایت شده که:
« کسی به امام صادق علیهالسلام گفت: فلان آدم، معترف
به ولایت شما هست ولی از جهت برائت از دشمنان سستی میورزد و کسری دارد.
فرمود: هیهات! دروغ گفته کسی که ادعای محبت ما دارد در حالی که از دشمن ما
بیزاری نمیجوید.[3]»
از امام باقر علیهالسلان ضمن روایتی رسیده است:
« هر کس میخواهد از محبت ما آگاه شود قلب خود را
بیازماید اگر دید در دل دوستی دشمن ما را با دوستی ما شریک قرار داده است
او از ما نیست و ما هم از او نیستیم.[4] »
مرحوم شیخ صفوانی که از اجله علماء و از شاگردان مرحوم «شیخ کلینی» است در این باب میگوید:
« بدانکه که ولایت آل محمد در حد تمام و کمال حاصل
نمیشود و محبتشان خالص نمیگردد و مودتشان ثبات و استقرار پیدا نمیکند
مگر اینکه برائت از دشمنان تحقق یابد؛ اعم از دور و نزدیک. ( از
خویشاوندان و غیر خویشاوندان ). بنابراین مبادا رأفت
و محبتی از آنان در دلت به وجود آید که خداوند عزوجل میفرماید: « هیچ
گروهی را نمییابی که ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشند و در عین حال
با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند هرچند پدران یا فرزندان یا
خویشاوندانشان باشند.( سوره مجادله آیه 22 ) ».[5]»
و بر اساس همین معیار قرآنی است که طایفه شیعه امامیه
برای هیچ عنوانی از عناوین حسبی و نسبی که قرین ایمان و تقوا نباشد، ارزش
و اعتبار الهی قائل نمیباشد. هر چند آن عنوان از طریق ارتباط با
پیامبرکرم صلیاللهعلیهوآله بدست آمده باشند از قبیل عنوان صحابی
پیغمبر و همسر پیغمبر و عموی پیغمبر و شبیه اینها. که متأسفانه همین
عناوین به ظاهر گیرا دستاویزی برای اهل تسنن گردیده و آفتی برای اسلام و
مسلمین شده و میلیونها جمعیت را به وادی ضلالت کشیده است. آری؛ این پندار
بی اساس در دل و مغز اهل تسنن جا گرفته که هر کس صحابی پیغمبر بوده و چند
صباحی درک مصاحبت آن حضرت نموده، محترم است و قدیس است و کسی حق انتقاد از
او ندارد!! و معتقدند که انتقاد از اصحاب پیامبر، از گناهان بزرگ و معصیت
کبیره و بلکه هم مرز با کفر و شرک است! و بر پایه این اعتقاد موهوم است که
مطلق کارهای اصحاب را هر چند تصدی جائرانه مقام خلافت، دخل و تصرف در
احکام شریعت و هتک حریم خاندان وحی و نبوت باشد، توجیه نیکو نموده و حمل
بر صحت مینمایند!! و لذا ما هرگز با دشمنان خدا و ستیزه کنندگان با رسول
خدا صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت آن حضرت علیهمالسلام دوست نخواهیم بود
هر چند از اصحاب پیامبر باشند و پدر زن پیامبر و برادر زن پیامبر و همسر
پیامبر و داماد پیامبر باشند! و نه تنها دوستشان نمیداریم بلکه برائت از
آنها و اظهار بغض و عداوت و نفرت نسبت به آنها را کمال مرتبه ایمان و شرط
مسلم تقرب به خدای سبحان میدانیم و صبح و شام از صمیم دل، لعنت دائم و
عذاب ابدی را برای ارواح خبیثه آنها از خداوند قهار شدید العقاب میخواهیم.
الحذر که مشمول این حدیث شریف نباشیم.
ابن ابی یعفور از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که فرمود:
« سه کس و یا سه گروه است که که خدا در روز جزا با
آنها سخن نمیگوید و (از آلودگیهای عذاب انگیز) پاکشان نمیسازد و برای
آنها دردناک میباشد:
کسی که مدعی مقام امامت از جانب خدا باشد در حالی که
چنان نیست؛ و کسی که امامت امام منصوب از سوی خدا را انکار نماید؛ و کسی
که معتقد به این باشد که آن دو نفر (مدعی امامت باطل و منکر امام حق) از
اسلام بهرهای دارند و مسلمان میباشند.»
مقصود از اینکه خدا با کسی سخن نمیگوید و یا به او
نگاه نمیکند این است که نظر لطف و عنایت خود را از او برمیدارد و او را
با نفرت تمام از در خانه خود طرد کرده، از رحمات و برکات بی پایان خویش
محرومش میگرداند. حال، شدیدا باید مراقب و هوشیار بود که عناوینی فریبنده
از قبیل: ایجاد وحدت و اتحاد و احترام به اخوت اسلامی و اخذ مشترکات و چشم
پوشی از متفردات و امثال این امور بظاهر زیبا، خدشه در گوهرایمان ما، وارد
نسازد و مخصوصاً پایه اعتقادات نسل جوان را متزلزل و احیاناً منهدم
نگرداند و مسئله «اتحاد سیاسی» را مبدل به وحدت اعتقادی ننماید، به
گونهای که اسلام راستین را در اذهان ساده دلان نا آگاه، منشعب به دو شعبه
شیعه و سنی ارائه کرده، هر دو گروه را پویندگان راه حق و صراط مستقیم
معرفی نماید و سرانجام مسئله تولی و تبری که دو رکن اصیل و اساسی اسلام
ناب محمدی است از فضای اعتقادی شیعه، خارج گشته و با آمال، اسلام عزیز، از
پایه فرو ریزد و حیات ابدی عالم انسان، به بهای بسیار ناچیز «فتح سیاسی» و
گسترش دامنه حکومت اسلامی – آن هم در عالم خیال! – مبادله گردد!! و ذلک هو الخسران المبین. نعوذ بالله من همزات الشیاطین.
«اتحاد سیاسی غیر از صلح و سازش اعتقادی است.»
البته میدانیم چون امت منتحل به اسلام و قرآن در
مقابل دشمن مشترکی قرار گرفته که طمع به هدم اساس دین بسته است طبعاً به
حکم عقل، لازم است تمام امت –
اعم از شیعه و سنی- بصفٍ واحد در مقام دفاع از موجودیت خود برآیند و
متحداً به مبارزه با آن دشمن مشترک بپردازند. ولی این مستلزم این نیست که
شیعه در مسئله تولی و تبری که دو رکن اصیل مذهب وی میباشد و او دقیقا مرگ
و حیات اسلام و قرآن را بسته و به وجود و عدم آن دو اصل مسلم میداند،
تسالمی با فرقه مخالف از خود نشان داده و انعطافی پذیرد، و در مرحله بحث و
تحقیق استدلالی یا در مقام ارشاد و تبلیغ در محافل عمومی و رسانههای
همگانی یا در روند فعالیت آموزشی در مراکز تعلیم و تربیت اعتقادی کودکان و
جوانان به عذر لزوم احترام به عقیده طرف مخالف و خوف از حصول شکاف در صف
اتحاد، از اظهار عقاید حقه خویش استنکاف ورزد و از صراحت در بیان، خودداری
نماید و بالمآل، نسل آینده را در هالهای از ابهام نسبت به عیدهاش باقی
گذارد!! لا ولله! که این خیانتی به اولاد و احفاد این ملت خواهد بود و
گناهی غیر قابل غفران در پیشگاه حضرت خالق سبحان به حساب خواهد آمد.
به این بیان بیدار کننده از امام امیرالمؤمنین
علیهالسلام توجه فرمایید که چگونه شناخت حق را جز از طریق شناخت ناقضین
حق ، ممکن نمیداند:
«بدانید که شما هرگز صواب و صلاح را نخواهید شناخت تا کسی را که آن را
رهاکرده بشناسید. و هرگز به عهد و پیمان قرآن وفادار نخواهید شد تا کسی را که
نقض عهد کرده و پیمان شکسته، بشناسد.»
و لذا باید گفت: همانگونه که در اصل «توحید» و اعتقاد
به وحدانیت «الله» - جل جلاله- ابتدا نفی معبودهای باطل مینماییم و سپس
اثبات معبود حق و میگوییم «لا اله الا لله» همچنین در اصل «امامت» و
اعتقاد به ولایت ائمه معصومین علیهم السلام نیز ابتدا باید تبری کنیم و
نفی صلاحیت امامت از تمام مخالفین علی و آل علی علیهالسلام بنماییم و سپس
اثبات امامت آن پاکان نموده و اعتقاد به ولایت آن برگزیدگان حضرت حق – عزوجل- داشته باشیم.
به این حدیث نیز توجه داشته باشید:
مرحوم علامه مجلسی رضوان الله علیه ضمن حدیثی از امام
صادق علیهالسلام آورده است که آن حضرت به نقل از آباء گرامیش میفرماید
که حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به
من فرمود:
«ای علی تو پس از من مولای مؤمنان و حجت بر تمام مردم
می باشی. هر کس تن به ولایت تو در دهد، استحقاق بهشت مییابد و هر کس با
تو دشمنی ورزد، مستوجب رفتن به آتش میشود. ای علی! قسم به کسی که مرا به
پیامبری برانگیخته و از میان جمیع خلقم برگزیده است، اگر بندهای خدا را
هزار سال بندگی کند، از او پذیرفته نمیشود مگر آنکه ( آن عبادتش ) بر
اساس ولایت تو و ولایت امامان از فرزندان تو انجام پذیرد. و حقیقت آنکه
ولایت تو هم مقبول واقع نمیشود منگر آنکه با «برائت» از دشمنان تو همراه
و قرین گردد! این مطلبی است که جبرئیل به من خبر داده است. حال هر که
میخواهد آن را بپذیرد و ایمان بیاورد. و هر که میخواهد آن را نپذیرد و
کافر گردد.»
و در پایان به حدیث زیر نیز توجه فرمایید:
« رسول خدا صلیاللهعلیهوآله خطاب به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
یا علی! هر گاه کسی از بندگان خدا به اندازه عمر نوح
که در میان قومش قیام کرد ( نهصد و پنجاه سال ) به عبادت خدا بپردازد و به
مقدار کوه احد طلا داشته باشد و آن را در راه خدا انفاق کند، و بر فرض
عمرش آن قدر طولانی گردد که بتواند هزار بار بیت خدا را با پای پیاده
زیارت کند، سپس در بهترین مکان بین صفا و مروه بناحق کشته شود، چنانچه
ولایت تو را قبول نداشته باشد بوی بهشت به مشام او نرسیده و داخل آن
نمیگردد!!!» .
مقاله بالا برگرفته از کتاب « در جستجوی علم دین »
نوشته سید محمد ضیاء آبادی و کتاب « پیام امام زمان » نوشته سید
جمالالدین حجازی است.
[1] - بحارالانوار، ج 27 ، ص 176 ، ضمن حدیث 21
[2] - غیبت نعمانی، ص 93
[3] - بحارالانوار، ج 27 ، ص 58 ، حدیث 18
[4] - بحارالانوار، ج 27 ، ص 51 ، حدیث 1
[5] - بحارالانوار ، ج 27 ، ص 58