شد امشب از رخ ابن الرضا چشم رضا روشن
چنانکه چشم احمد شد ز روى مرتضى روشن
به چشم دل تماشا کن که هم چون اهل دل بینى
ز نور کبریایى شد حریم کبریا روشن
امام هشتمین را داده حق طفلى که مىباشد
ز انفاسش صبا خرم ز رخسارش فضا روشن
گلستان حیاتش زین گل ریحانه شد خرم
شبستان امیدش گشت از این بَدرُ الدُجا روشن
همه شب تا سحر بر مهد ناز طفل نوزادش
بجاى شمع باشد روى آن شمس الضحى روشن
جواد آمد که شادان شد ز میلادش دل زهرا
جواد آمد کز و شد قلب ختم الانبیا روشن
الا یا خاندان وحى و قرآن یا بنى الزهرا
ز میلاد جواد ابن الرضا چشم شما روشن
شکوه رحمتش چون مهر باشد هر طرف تابان
مقام عصمتش چون روز باشد هر کجا روشن
شود از غم چو شب روز بد اندیشى که پندارد
نماند مشعل دین مبین بعد از رضا روشن
دگر تا روز محشر روشن و خاموش مىماند
چراغى را که مىسازد خدا خاموش یا روشن
«مؤید» را چه وحشت اندرین ظلمتسرا باشد
که دارد جان و دل پیوسته از نور ولا
روشن
"سید رضا موید"